عشقم
چقدر کم توقع شده ام.....
نه آغوشت را می خواهم..
نه یک بوسه
نه حتی بودنت را.....
همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافی است.....
مرا آرامش می رساندحتی
اصطکاک سایه هایمان....
چقدر کم توقع شده ام.....
نه آغوشت را می خواهم..
نه یک بوسه
نه حتی بودنت را.....
همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافی است.....
مرا آرامش می رساندحتی
اصطکاک سایه هایمان....
یه لبخند را بسته بندی کرده ام
برای روزی که اتفاقی تو را میبینم....
آنقدر تمیر میخندم
که به خوشبختی ام حسادت کنی...
و من در جیب هایم
دست های خالی ام را فریب دهم
که امن ترین جای دنیا را انتخاب کرده اند.
عشقم تنهام.......
به ورود ممنوع دلم برخوردی ........
لطفا صبر کن.......
تنهام نذار.......
آرزو کـَـردم فـَــرامـــوشَـــت کنــَـــم امــا نـَشـــد !
طـَـرح لَبخَنــدت رو خـاموشِش کنَـم امــا نـَشـــد !
خـــواستــَـم یـادَت نَباشـَـم روز و شـب
دل بـــه دریــــاهــــا زَدم امـــا نـَشــــد !
تو چه رازی در میانِ خنده هایَت داشتی؟
با هزاران معجزه دِل کَنـدَنم امـا نـَشـــد !
طَعمِ تو شیرین ترین را بَر لَبانم کام داد
با هَمه تَلخیِ دنیا بی اَثر امـا نَـشـــد !
جـانِ مَن ! تـَرفَنـــدِ چَشمـانِ تـو چیست؟
هَر چه کَردم تا نَبینَم بـاز هم امـا نـشــد !
لـَحظـــه لـَحظـــه دَر نـَفـس دَرگیــــــرِتــــــَم
خواستم هَر لَحظه بیرونَت کُنَم امـا نـَشــد !
دَر میـانِ جانِ مــاصــی رِخنــه کَردی خـوبِ مَن
خواستَم جانَم بِگیرَم!خواستَم ... امـا نَـشــد !
لبـــــــــانم را میدوزم
مبــادا بگویم "دوســـــــتت دارم "
که هر بار گفتـــــم ،
تَنــــــــــــهایی ام بزرگتر شد ....
واسه دلتنگیهای بی موردم منو ببخش
واسه بغض هایی که تو گلوم نگه داشتم تا هیچی ازش نفهمی
واسه دوستت دارم گفتن های بدون دلیلم
واسه بوس های پنهونی موقعه خوابت
واسه هر کاری کردن من که تو رو راضی نگه دار دارم
واسه همش منو ببخش
جمع سُکوت مـے کنم...
در خيـابـان اَز کـنارِ ديـــوار رَد مے شـوم...
اَز پنجره ےماشين به بيرون زُل مے زنم...
زانــــوهـايـــم را در بَــغل مــــےگيــــرم...
موسيقـے بـے کَلام گوش مــــےدهم...
اَز ســــايهـ ےخــودم هـم مـے ترسم...
دستِ خـــــــــــودم کهـ نيــست ...
تنهام...
گاهی از انسان بودنــــــــم شرم میکنم ...
×× בلــــت را פֿـوش نكـــ ـــטּ ××
×× بـــﮧ ايـלּ "בوستـــت בارم"هـــــ ـــا ××
×× تمـــ ــامشاטּ ××
×× ...تــ ــاريـ ـخ مصــــ ــرفבارنـ ــב...××
زنـــدگــی !
دقــیــقــآ وقــتـــی ,
غــیــرقــابل تحمل میشه
که هــمـــهء" دلــگــرمــیــت "
کــســی بـاشه
که "ســرگــرمــیــش" بــاشــــی ..........!
زن انسان است
نه از آن ها که در گنجه می گذاریشان
یا در پستو قایم می کنی تا مبادا چشم کسی به آن بیفتد
زن آزاد است
او خودش را نمی فروشد
حتی اگر گران بخرند
اما تمام وجودش را هدیه می دهد
به هر کس ، هر جا ، و هر وقت که بخواهد
زن شریف است
به او هرزه نمی رود
نه به خاطر حرف تو یا دیگری
به احترام ارزش و شان خویش
اما با دوستانش هر کجا که بخواهد می رود
حتی به جهنم !
زن مستقل است
نه به دنبال تکیه گاه که آویزش شود ،
نه صندلی که رویش خستگی در کند
و نه نردبان که از آن بالا برود
زن به دنبال یک همسفر است
یک همراه شانه به شانه
تا مهر بورزد و مهر دریافت کند
زن ... زن است
سعی کنیم بخاطر هوس زود گذر مون یه عمر زندگیشو براش سیاه و تاریک نکنیم.
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چیست؟
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ ...........دیوانگیست!!!
ســاده لـبــاس بـپـوش!
سـاده راه بـرو!
امـا در بـرخــورد بـا دیـگــران سـاده نبـاش!!!!!
زیـرا سادگـی ات را نشــانه مـیگـیـرند!
برای در هم شـکـسـتـن غــرورت !!!!!!
یه جـآیے باید دسـتـِ آدمـآ رو بکشے
نـِگه شـوטּ دارے ؛
صورتـشوטּ رو میوטּ دستـآتـ مُحـکـم بگیرے
بگے : بـبـیـטּ ...
مـטּ دوستـتـ دآرم ، نــــرو!
رد پای زرد پاییز
باز میون لحظه هامه
قطره های سرد بارون
دوباره رو گونه هامه
ابرای سیاه غصه
آسمونمو پوشونده
دیگه خورشیدی ندارم
داغ تو اونم سوزونده
آرام باش ، ما تا همیمال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی
جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت بگذار لبهایت
را بر روی لبانم حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد
همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم
همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز
نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته
عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده
عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
دوستدارم هم نفسم
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی
تو امید انتظاری تو دلای نا امید
مثه دیدن ستاره تو شبای نا پدید
چه غریبونه گذشتن جمعه های سوت و کور
هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور
با تو ام با تو که گفتی تکیه گاه عاشقی
میدونم یه دنیا دوری ساده ای بی انتهایی
مثل لالایی بارون تو کویر بی صدایی
تو خود عشقی میدونم ناجی فاصله هایی
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی
تو امید انتظاری تو دلای نا امید
مثه دیدن ستاره تو شبای نا پدید
عمریه دلم گرفته گله دارم از جدایی
غائب همیشه حاضر تو کجایی تو کجایی؟!!!
خداوندا …
دقیق یادم نیست آخرین بار کی خود را پیدا کردم …
اما خوب یادم هست هرگاه که گم شدم ، دستم در دست تو نبود …
خدایا ممنون که همیشه دستمو گرفتی.....
خدایا ممنون که همیشه تو نردبان زندگی یه پله بالاتر از من بودی تا راهو نشونم بدی.....
خدایا اون موقع که تاریکی جهل تمام وجودمو گرفته بود......
اون موقع که همه جا سیاه بود تو یه نور نشونم دادی....ممنون خدا
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم !
وقتی محبت کردم و تنها شدم
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم
دانستم باید تنها شد و تنها ماند تا “خـدا” را فهمید …
خدا جون ممنون که گذاشتی تنها شم....
ممنون که تنهام کردی تا تو رو پیدا کنم.....
هرچی از دست دادم مهم نیست من تو رو پیدا کردم......
فهمیدم کارت بی حکمت نیست از همه چیز بهتره...!!!
خدایا اون زمان که ادم رو از خاک خلق کردی....
همه فرشته ها بهش سجده کردند جز ابلیس.....
قسم خورد به خدایی تو که ادم ها رو گمراه کنه.....
تو اون رو از بهشت بیرون کردی....
به خاطر ادم! ببخش که ما باعث شدیم حرف شیطان درست در بیاد
ببخش شرمنده ایم که گمراه شدیم.....
شرمنده ایم خدا جون....
خدایا ما حتی از ابلیسم بد تریم.....
اون بر ادم سجده نکرد....
اما ما برتو سجده نمیکنیم
شرمنده ایم که نمیتونیم جواب خوبیهاتو بدیم خدایا دوست داریم....
از ته دل عاشقتیم....
شرمنده ایم.....به بزرگی و عظمتت ببخش
تو بزرگی منو میبخشی اگه بر گردم
خدا دستامو بگیر میدونم بد کردم
قاصدكــــــ از كدامــــ سو می آيی ...!!!
اينــ روزها هوای دلمـــ بارانيستـــــــ ...
به كدامـــ سمتـــــ می روی...؟
از كــــه خبــــر آوردی...؟!
قاصدكــــــــ ميدانی...
مرگـــــ تو بارانــــــ و شادی منــــ باريدنـــــ
اشكـــــ ها در بارانـــ نمي ريزد...
منـــــ تو را ميخواهمــــــ...
منـــــ تو را ميخواهمــــ نه دلـــ بارانی...!
خبــر آر از همسفرمـــــ...
قاصدكـــــــ منـــ تو را مي خواهمــــ
نه دلــــــ بارانی..
از تو به آسمانها رسیدم ، شدم خورشید و بر روی دنیا تابیدم !
از تو به دریاها رسیدم ، مثل یک موج خروشان در آغوش ساحل قلبت خوابیدم!
از تو به عشق رسیدم ، عاشق شدم و راز عشق را فهمیدم !
از تو به همه چیز رسیدم ، شدم همدلی برایت و همه درد دل هایت را شنیدم!
از تو به فرداها رسیدم ، خوشبختی را در کنار تو بر روی صفحه دفتر عشق کشیدم!
از تو به رویاها رسیدم ، در خیالم به حقیقت رسیدم ،
تو را لمس کردم و طعم عشق را با تو چشیدم!
روزها میگذرد ، لحظه به لحظه با تو شیرین است ،
زندگی ام با تو همین است که من رسیده ام
به جایی که دلم نمیخواد هیچگاه ترک کنم این
دنیای عاشقانه را!
یادسهراب بخیر
انکه تالحظه خاموشی گفت:
" تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گربشود گرنشود
حرفی نیست
اما....
نفسم میگیرد
در هوایی که نفس های تو نیست"
بیا ...
تنها امشب
به دور از دین و مسلک
مــن با تمام ظرافت و زنانگی ام
و تــو با تمام سختی و مردانگیت
گوشه دنج این اتاق
در آغــوش هم ...
سرمست هم شویم
مو هایش را نوازش کن
قبل از اینکه سفید شوند
زن است ... با همه زن بودنش ، دوست دارد نوازشت را
ولی با هوش است
فرق ریا با صداقت را می فهمد
من دیـــوانهء آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی
♥
و محکم در آغوشم بگیــری
♥
و شیطنت وار ببوسیم
♥
و من نگذارم
♥
عشق من
♥
بوسه با لـــجبازی ، بیشتر می چسبـــد
چـقـدر خـوبـه
♥
یـکـی بـاشـه
♥
یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه
♥
سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش آرومـت کـنـه
♥
هـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه
♥
عـطــر دســتـاش مــوهــاتـو نــوازش کـنــه
♥
چـقـدر خـوبـه
♥
چـقـدر خـوبـه کــه آروم دم گــوشــت بـگـه
♥
غــصــه نــخـوری هـــا ، دوســـتـــدارم
عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم
میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم
هیچ غمی را در سرنوشت
تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز
باز کن برایم آغوشت
عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام
من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام
تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام
شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ، چرا نمی رسد فردا
چند قطره اشک هم بیشتر
فردا برسد و باز تو بیایی ، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی
عشق زیبای تو ، من عاشقم ، تمام احساستم به حساب قلب تو
خوب هوای قلبم را داری ، همین را میخواستم از خدا
تو چه احساس زیبایی داری ، همین است که همیشه شادم
همین است که همیشه با آرامش شبها را میخوابم
عشق تو اینجاست در قلبم ، قلبی که درگیر است با یادت
خودت هم میدانی خیلی وقت است که میخواهمت
عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت
تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را
احساسی از تو ، که با آن به اینجا رسیده ام
که من هم مثل تو با احساس شدم و در ساحل دلت امواج مهربانت را
در میان گرفته ام
با تو همیشه در اوج عشق به سر میبرم ، با تو هر جا که بخواهی میروم
با تو عاشقم و همیشه به قلبت عشق میدهم
عشق میدهم تا عاشقانه بمانیم
تا هر جا رفتیم در آغوش هم ، این شعر را برای هم عاشقانه بخوانیم
♥ دوستدارم عشق من ♥
به امشب به تقدیر من عشق تو
به حالی که بی من ، تو داری قسم
به عنوان روزی که بردی منو
به حسی که گفتی میایی قسم
به دل خواهی اولین دلهره
به گاهی که با من نبودی قسم
جدا میشی و میرود خاطره
ولی شک نکن من به تو میرسم
نشد تا تو هستی من عاشق بشم
نشد قلب ما عشقو باور کنه
شب رفتنت آرزو میکنم
خدا وقت دوریتو کمتر کنه
به چشمای تو قبل هر گریهای
قسم میخورم یاد تو با منه
قسم میخورم بغض این انتظار
یه روزی تو آغوشمون بشکنه
یه روزی تو آغوشمون بشکنه
دوستدارم عشقم